پارادایم شیفت
علیرضا خدائی
شاید بتوان گفت که رابطه فروشنده و مشتری تقریباً به اندازه عمر بشر بر روی کره زمین سابقه دارد و یکی از قدیمیترین ارتباطات شکل گرفته بین انسانها بوده است. مانند همه ابعاد زندگی انسان در این عمر طولانی، تا به امروز این رابطه نیز دستخوش تغییرات بنیادی متعدد شده است و در ادامه همین روند، بسامد تغییرات در رابطه فروشنده و مشتری در دههها و سالهای اخیر افزایش یافته است و نگرشهای حاکم بر این ارتباط از هر دو سمت با سرعت بیشتری تغییر میکند و متعاقباً مفهوم وفاداری در این رابطه هم سال به سال دستخوش تغییر میشود. توجه نکردن کسب و کارها به این تغییرات میتواند آنها را در زمین بازی ناشناخته جدیدی قرار دهد که در صورت آماده نبودن، میتواند بقای آنها را با ریسک مواجه کند.
عبارت «پارادایم شیفت» یکی از عبارتهاییست که صاحبنظران تلاش کردهاند که پدیدهها را به وسیله آن توضیح دهند و بفهمند. در همین رابطه، معتقدم که جهان امروز را هر روز کمتر و کمتر با مفهوم پارادایم شیفت که در فلسفه علم مد نظر است، میتوان توضیح داد. امروز تغییر پدیدهها با خط واضح قابل تفکیک کردن نیستند وضعیتهای قبل و بعد گسسته از هم نیستند. تغییر مداوم و پیوستگی دگردیسی پدیدهها جز جدانشدنی همه ابعاد زندگی ما هستند و رابطه فروشنده و مشتری و مفهوم وفاداری در آن نیز از این قاعده مستثنی نیست.
حالا که رنسانس در زندگی کسب و کارها هر روز در جریان است، گویی دفاع علمی گالیله از نظریه کوپرنیک در اطراف ما تکرار میشود و هنر ما آن است که به جای تکفیر فکرهای جدید و تهدید به زنده زنده سوزاندن آنها تا مرز توبه، با تفکر نقادانه و رویکرد شناخت و یادگیری مداوم به رابطه فروشنده و مشتری نگاه کنیم و ابعاد مسأله وفاداری را به صورت پیوسته در کسب و کار بسنجیم و شکاکانه راهکارهایی را که به آنها عادت کردهایم، نقد کنیم و سمت جدید مشتری را بشناسیم و به سمت آن حرکت کنیم.